مدح و شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
این طور اگر در غل و زنجـیر اسیری جرمت فقط این است که از نسل غدیری امروز تو دیروز کسی غیر علی نیست در بنـد هـم ای مـرد سرافـراز امیـری حکم تو همان حکم رسول است بلاشک شـأن تو هـمان شأن وصیی و وزیـری عـالم هـمه در بند تو هـستـند و گرفـتی هر گوشه چشمت دو سرا را به اسیری در بارش رحمت به سر این همه محتاج از جـنـس نـگـاه تـو نـدیـدیـم نـظـیـری محفوظ شد از رنج و بلا شیعه به لطفت چون فـاطمه فکـر همهای خیر کـثیری جز اینکه به دسـتان کـریـمت شده دارا از خـانـۀ تـو رد نـشـده هـیـچ فـقـیـری رفـتار تو معـلـوم کند خـوف و رجا را قـربـان کـلامت که نـذیـری و بـشیـری از نالـۀ جـانـسوز تو در گـوشۀ زنـدان پیداست که از جان به لب آمده سیـری پــا راه نـــدارد دو قـــدم راه بــیــایــی هر قـدر اگـر دسـت به دیـوار بگـیری در چشم تو تاریکی زندان شد اگر تار از ضربۀ سیلی ست نه از کثرت پیری این پـیـرهـن پـاره بـرازنـدۀ تو نـیـست شایـسـتۀ پیـراهـنی از جـنس حـریـری از بس که نحیف است تنت، موقع سجده مـانـنـد عـبـایی که رهـا بـین مـسـیـری |